پست های طنز با حال | طنزکده عسل | طنزهای خنده دار | جک های بروز
رفتیم خاستگاری بابای دختره گفت من دخترم رو با خون دل بزرگکردم،
بابام گفت اینا زامبین بیا بریم.😳😂
طرف رو به جرم ادعای پیغمبری میگیرن؛ ازش میپرسند: چرا ادعای پیغمبری کردی؟ 😡
طرف میگه: بخدا من بی تقصیرم، برادر من اسمش قنبره، هفته پیش قنبر میره صحرا گم میشه،ننم هم منو میفرسته پی قنبر 🚶
بعد هر کی از ننم سراغ منو میگرفت، ننم ميگفت: پی قنبره!
اونقدر به همه گفت من پی قنبرم تا همه باور کردند من پیغمبرم!!!! 😂😂😂😐
مشهدیه ميره بالای تپه!
داد ميزنه:
خدایا برچی پول نمدی!
خنه نمدی!
ماشین نمدی!
یهو پاش سر می خوره از بالای تپه پرت ميشه پایین!
ميگه: نمدی که نمدی!
بر چی هل مدی؟😂😂😂
مامانم هر وقت می خواد بیاد تو اتاقم
با یه شدت عجیبی در رو باز می کنه
نمیدونم چیو میخواد کشف کنه😳
همین روزاست که اول گاز اشک آور قِل بده تو
بعد با پاش بزنه درو بشکونه بیاد😳😁😂
چهار جمله که حوا نمی تونسته به ادم بگه
1-آدمت می کنم
2- از شوهر مردم یاد بگیر
3- من قبل از تو 100 تا خواستگار داشتم
4- میرم خونه مامانم😐😂
چرا هندزفری خود به خود گره میخوره؟
بند کفشم خود به خود گرهش باز میشه؟ 😐
آخه شما دوتا مریضین؟
چرا به حرف آدم گوش نمیکنین؟
کثافتای دراز 😂
خانمه یه خط جدید میخره، میخاد شوهرش را سوپرایز کنه؛
از تو آشپزخانه به شوهرش که تو پذیرایی نشسته، اس میده:
سلام عزیزم. این خط جدید منه!
مرده هم جواب میده:
فداتشم بعدا بهت میزنگم. فعلا من تو قرنطینه خانگی ام و این شغال از تو آشپزخونه زل زده به من!
رحم الله من یقرا الفاتحه مع صلوات😂
همسایمون رفته آلمان دیشب زنگ زد گفت گربهم چطوره؟ گفتم والا مُرد😕
گفت داداش خبر بد رو اینجوری نمیدن که
مثلا بگو داشت تو تراس بازی میکرد
فرداش هم میگفتی افتاده مُرده
گفتم ببخشید چشم😒
گفت خواهش میکنم حالا بابام چطوره؟
گفتم داره تو بالکن بازی میکنه 😢
فردا خبر اصلی رو بهت میدم😂
شیخی در رکعت چهارم نماز به شک افتاد...
پس نیت را به رکعت دوم گذاشت!
در این لحظه ناگهان سکته کرد!
علت را جویا شدند..
شیخ دیگری فرمود:
چون از چهار به دو معکوس کشیده تسمه تایم شیخ پاره شده!😐😂
روزامون تو قرنطینه اینجوری شده
جمعه
یکجمعه
دوجمعه
سه جمعه
چهارجمعه
پنج جمعه
جمعه قدیمی😂😂
به سوسکه ميگن آرزوت چيه؟
ميگه:
يه بار با زنها بشينيم مشکلاتمون رو منطقي حل کنيم.
تا کى جيغ، تا کي دمپايي؟ 😔😂😂😂😂
شوهره با زنش دعواش میشه از خونه میزنه بیرون....بعد یکساعت تلفن میزنه به زنش....
زنش: بله؟...چته؟
شوهر:...می دونی الان کجام..؟؟
زنش:...کجا ول میگردی...خبر مرگت.
شوهر :طلا فروشیه تو خیابون امام یادته که از یه جفت النگو خوشت اومده بود بهم گفتی برای روز زن بخر..؟؟؟
زنش:آره عزیزم..آره عشقم ....آره زندگیم...یادمه..
شوهر :دوتا مغازه اینورترش دارم قلیون میکشم 😂😂😂
قبلا همیشه یه سوال از ما بچه ها ميپرسيدن
مي گفتن عموجون یک کیلو پنبه سنگین تره یا یک کیلو آهن 🤔
من از بابام پرسیدم
گفت من جفتشو میزنم تو سرت هر کدوم که سرت رو شکست سنگين تره 😂😂
فک کردین برای چی توی زبان چینی اگه اشتباه بنویسی حق نداری خط خطی کنی؟!
چون میترسن فحش از آب در بیاد😐😂
[ دوشنبه 8 آذر 1400 ] 17:05 ] [ admin ]
[ ]